مخترع دوربین عکاسی
اگر میدانست
ساعتها حرف زدن با یک عکس بی جان
چه بر سر آدم می آورد
هیچ گاه دست به این چنین اختراعی نمیزد!
البته که عکس های تو جان دارند!
این را حال پریشان من میگوید
وگرنه هیچ دیوانه ای
صفحه ی موبایل را نمیبوسد و در آغوش نمیکشد
(روزت مبارک پدر آسمانی ام )
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
پدر آسمانی ام :
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ ! دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید .
آه ! یک سال گذشت
یکسال است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارش، سپری
می کنیم و در نهایت ناباوری، باورمان شده که او دیگر نیست،
دیگر نمی آیدو دیگر نباید منتظرش باشیم، دیگر آن شمع فروزان را
نمی بینیم ولی همچنان طنین صدای دلنشینش در گوش ما و مهربانیش
در قلب ما و زیبایی چهره اش در یاد ماست
پدر جان :
در این یک سال روزها را چه غریبانه به شب رساندیم، فریاد را در سینه
خفه کردیم و اشک را خوراک روز و شب کردیم .
چه سخت است در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن و تکیهگاهی مطمئن را از دست دادن .
پدرم :
چه آرام و بی صدا ما را تنها گذاشتی و ما چه بی قرار و ناباورانه دلمان تا ابد
همیشه هوای آغوش گرم و پر مهرت را خواهد کرد و دلتنگ لحظههای با تو بودن خواهیم بود.
پدر جان : می ستایمت که رونق کوچه های سردسیر وجودم هستی؛
آنچنان که آفتاب، رگهای سپید قطب را. بی تو، بن بستی میشوم
در هزار توی ، رنج های خویش .
تقدیم به پدری که ندارم
میان تمام نداشتن ها دوستت دارم …
شانس دیدنت را هر روز ندارم …
ولی دوستت دارم…
وقتی دلم هوایت را میکند
حق شنیدن صدایت را ندارم…
ولی دوستت دارم…
وقت هایی که روحم درد دارد
و میشکند شانه هایت را
برای گریستن کم دارم…
نازنین پدرم :
فقط خدا می داند که این یکسال را چگونه گذراندم و چه ها کشیدم
کاش در نبودنت مرهمی داشتم و سنگ صبوری شاید که میتوانستم این درد را
تسکین و به پیشنهاد پزشک و مشاورم در سوگت دوازده ماه ابقاء نباشم .
تمام پنج شنبه های این یکسال رو به یادت حلوا پختم و خیرات کردم
تمام پنج شنبه های دلتنگی رو تنهایی و با چشمان اشکبار سپری کردم
پدر : انقدر دلم از عالم و آدم گرفته و به درد آمده که دیگر
احساس و عاطفه در وجودم مُرده
کاش بازخورد تمام یکرنگی ها و دلسوزی ها و همراهی هایم رو میگرفتم
کاش جواب اون همه صداقت و عاطفه بدون چشمداشت با خلق الله را
لااقل در این غم تنها از همون خلق الله میگرفتم و تنها رها نمیشدم .
عادتا هرگز دوست و آشنا و حتی غریبه ای را در این نوع سوگ رها نکردم
چون واقف بودم در این شرایط تنها یک مونس و همراه و همدل میتواند
تسکین آلام باشد و مرهمی بر دل داغدار هر انسانی
در میان همه ی آدم های اطرافت که صرف دلسوزی و ترحم کنار آدم هستند
شاید فقط تنها یکنفر حضورش ضروری باشه و تسلی بخش دل تنها و غمدیده
به این گمان همیشه کنارانسان های داغدار اطرافم بودم و .
اما خودم خودم در بدترین شرایط
تنها نبودم
اما تنها بودم و کسی که باید می بود ، نبــــــود
و این نامهری را کنار غصه ی نبودنت تا ابد حفظ خواهم کرد بابا
و هرگز به ورطه ی فراموشی نخواهم سپرد .
28 فروردین سالگرد درگذشت پدر نازنینم
دیدار به قیامت بابای مهربونم
دیدار به قیامت مخاطب خاص
خدانگهدار صحیفه ی نور دوست داشتنی ام
درباره این سایت