محل تبلیغات شما

ღ♥ღ SAHIFEYE-NOOR ღ♥ღ



جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن


اکنون تو با مرگ رفته ای

و من اینجا به این امید دم میزنم

که با هر نفس گامی به تو نزدیکتر می شوم

این زندگی این روز های من است .                                       

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن
  

حالا الان با توام ، بابای خوبم : خوب میدونی که تمام وجودم بودی و چقدر زیاااد بهوجودت وابسته بودم
اینجا میام تا دلتنگیهامو فریاد بزنم . اینجا تنها جاییه که میخوام تنها باشم و کسی مزاحمم نمیشه . 
 داداشام ، مامان ، فامیل ، دوستان ، همسایه ها ، همکارام ، دوستام ، 
همه میگن : تو بهترین دختر بودی واسه بابات ، تو تماما وقف بودی برای بابا ، چرا انقدر بی تابی ؟  چرا انقد بی قراری ؟
اینا نمیدونن که با وجود داشتن زندگی مشترک اما 25 سال در کنارت زندگی کردن و حالا نداشتنت آسون نیست ؟  اینا نمیدونن من چی کشیدم این 66 روز بدون تو ، اینا نمیدونن جهنم درونم رو ، نمیتونن درک کنن . 
بابا خیلی دلم تنگته به همون خدایی که پیشش هستی . تمام وجودم درده ، تمام وجودم غمه ، تمام سلول های بدنم فریادت میزنه ، اشک امونم نمیده  
بابا میدونی حسرت چی رو میخورم ؟ حسرت اون لحظه هایی که میتونستم به دستهات بوسه بزنم و نزدم ، حسرت اون لحظه هایی رو که میتونستم به پاهات بوسه بزنم و نزدم شاید غرور ، شاید نادانی ، شاید حماقت ، شاید کوتاهی .
نمیدونم اسمش رو چی بزارم اما نزدم .
 اونوقت اونروز لعنتی 26 فروردین رو میگم تو غسالخونه پاهای سردت رو غرق بوسه کرده بودم ، سرمو رو سینه سردت گذاشته بودم و های های زار میزدم ، بابا چقدر سرد و خاموش بودی اونروز ، گریه های منو و داداشام و بچه هام رو میدیدی که هر کدوم سر به سینه و سرت گذاشته بودیم و داشتیم زار میزدیم ، اما جواب زجه هامونو نمیدادی ، دستت رو روی سرم نمیکشیدی متل همیشه ، آرومم نمیکردی . فقط میشنیدی و سکوت .
 چقدر بهم سخت گذشت اونروز وقتی بعد از آخرین حمام دنیایی و سردت ، با دستای خودم گذاشتمت تو آمبولانس و راهی تهرانت کردم  و بلافاصله پشت سرت راه افتادم سمت بهشت زهرا و تحویل بهشت زهرا دادم ، خودت وصیت کرده بودی که پیش خونواده ت باشی . خودت به مهدی بارها گفته بودی : هر چند برات زحمته پسرم اما منو ببر تهران پیش مادرم . دستخطت وصیتت رو که مهدی بهم نشون داد 
 فقط خدا میدونه چه کشیدم . قربون اون خط قشنگت بشم بابای من  
 چقدر سخت و جانکاه گذشت بهم روز 28 فروردین واااااای بر من تو بهشت زهرا مانیتور سالن تطهیر رو نگاه می کردم که اسمت رو ببینم و بدنت رو تحویل بگیریم با خودم میگفتم : کاش هیچ وقت اسم بابا تو اون مانیتور لعنتی ثبت نشه کاش همه چی خواب باشه و کاااش . اما نه . خواب نبود .  
بالخره اسم قشنگت رو مانیتور دیده شد و همه دویدن . یه گوشه وایساده بودم مبهوت و ساکت 
فقط نگاه میکردم وقتی به خودم اومدم دیدمت رو دستهای فامیل .و یه دسته گل روی سینه ت .
تصور نمیکردم هیچگاه بتونم نماز بر جسد بی جان بابا بخونم اما خوندم .  نماز رو خوندیم و به محض تحویلت به آمبولانس ، نمیدونم در چند ثانیه تو کدوم ماشین قوم و خویش نشستم و گفتم منو برسونید به مزار بابا قبل از اینکه خودش بیاد .
و حالا من موندم و مزار کنده و آماده شده بابا و جسم بی جان بابا که هنوز نرسیده بود به خانه ی ابدی . صاحبخونه اون مزار تو بودی اما عمو قبل از تو و با اجازه ی تو اونجا سالها بود که خوابیده بود ، به عمو گفتم : عمو جان بابام خیلی تنها بود ، بابام خیلی دلتنگ بود ، بارها و بارها شاهد اشکهای یواشکی بابام بودم پشت پنجره اتاقش . اما هر بار بهش میگفتم بابا چیه ؟ چی شده ؟ میگفت هیچی بابا . طوری نیست . 
عمو بابام اومد پیشتون ، امشب مهمون تو و عمه و مامانجونه آخه بابام عاشق مادرش بود و بعد از چهل و نه سال که از مرگ مادرش میگذشت هر وقت ازش یاد میکرد قطرات اشکش رو میدیدم . 
 و حالا میرفت که در کنار عزیزانش آرام بگیره . 
بابا رسید . و امان از این ساعت و زمان
دویدم سمت جنازه بابا . آروم به داداشم گفتم :به همه بگو ، دقایقی کسی باهام کاری نداشته باشه  . 
هیچ کسی 
هیچ کاری 
میخوام تو سکوت همه ، چند دقیقه با بابام خلوت کنم . 
از نوک پات تا سرت رو غرق بوسه کردم اینجا دیگه فقط اروم اروم میگفتم :
 بابا حلالم کن 
بابا کوتاهی هامو ببخش ، بابا حلال کن
بابا فراموشم نکن 
بابا دعامون کن 
بابا بچه هامو دعا کن 
بچه هام خیلی دوستت داشتن بابا.  بچه هام خیلی بهت خدمت کردن دعاشون کن همیشه
بابا دیدار چهره ماهت به قیامت
بابا دیدار به قیامت من میگفتم و تک تک اون آدمهایی که اونجا بودن اشک میریختن

و آخرین لحظه دیدار مون وقتی بود که صورت زیبات رو باز کردن تا  بچه هات و مامان ببینن . بی درنگ بعد ازتلقین اومدم داخل قبر و با تمام وجود خم شدم رو صورتت بوسه میزدم و بوسه میزدم .
با اشک و آه و غم فقط بوسه میزدم
نه یکی نه دو تا چند تا . صورت یخ و سردت پیشونی سردت ، چشمهای بسته و خاموشت همه رو بوسیدم و ای کاش میزاشتن همونجا باهات ساعتها بمونم  نزاشتن نزاشتن از بغلت بیرونم کشیدن ، بابا سخت ترین وداع عمرم بود اون لحظه دل سنگ به حالم آب میشد و میسوخت اون لحظه
بعدم یکی یکی بچه هات اومدن بوسیدنت و باهات خداحافظی کردن 
اشکهای مامان و داداشام دلم رو ریش می کرد . سر به آغوش هم ، هر چهارتایی در کنارت گریستیم و گریستیم . و با دیدن اون حال ما همه و همه گریه می کردن تراژدی سخت زندگیم رقم خورد
ساعت 12 ظهر
98/1/28 
دیدارمون با پدر موکول شد به قیامت 



بابای عزیزم : بارها و بارها قران رو برات ختم کردم تو سالهای گذشته و این دو ماه که نبودی به مراتب بیشتر ، ذکر صلوات که همراه همیشگی منه تمام این روزها اما چرا آروم نمیشم بابا هااااان ؟

و اما بابای مهربونم :
حالا وعده گاه من با تو ، توی اتاقم  شده :
 یه میز خاطره 
یه عکس زیبای روبان خورده ات
یه ساعت مچی که خودم از دستت درآوردم
یه تسبیح شرف الشمس که خودم برات از مشهد خریده بودم
یه مهر که همیشه باهاش نماز میخوندی
یه کلاه که یادآور زیباترین چهره عمرمه (بابای قشنگم)
یه جلد از مفاتیح هایی که تهیه کردم برای یادبودت
و هزاران خاطره که هر روز با تو کنار اون میز دارم
ضیافتی دارم با اشک هر روز در کنار وعده گاهمون بابا 



من چکنم با صندلی خالی همیشگیت 
من چکنم با اتاق پر از خاطراتت 
من چکنم با تخت خالی از بابا 
من چکنم با یادگارهات 
من چکنم با صندلی نماز و جانماز همیشگیت 
من چکنم با دوری از مزارت 
من چکنم با دلتنگیم بابا 
خدایا  : ک م ک م ک ن 


خودت بگو من چه کنم؟



سلام ای نازنین پدر آسمانی ام

سلام بر تو که هر شب به نجواهای من گوش میدهی ،

میدانم که مرا نظاره میکنی ،میدانم که اشک هایم را میبینی

میدانم که ناراضی از خیس شدن گونه هایم هستی ،

ولی چه کنم که باز هم منم و کوله باری از دلتنگی

دست خودم نیست پدر ، نمیتوانم که ننویسم ،

اگر دلتنگی ها و بغض هایم را ننویسم دق میکنم

پدر چه زیبا تو را حس میکنم ، احساس میکنم همیشه کنارمی

احساس میکنم فرشته ی نگهبانمی ،

قسم میخورم که تو را در لحظه لحظه های

زندگی ام احساس میکنم، باز هم امروز دخترت دلتنگ چشم هایت شده

دلتنگی هایم طولانی است آنها را می نویسم

تو بگو من امسال روز پدر چه کنم ؟

چهل و شش بار این روز با شور و شوق و هدیه به دیدنت می آمدم

اما امسال . فرسنگها دورتر از تو

میمیرم بابا . به خدا میمیرم امسال

خودت که حال و روم را نظاره گری مهربانم


روزت مبارک مَردترین مَرد زنذگی من !




متن غم انگیز نبود پدر

مخترع دوربین عکاسی
اگر میدانست
ساعتها حرف زدن با یک عکس بی جان
چه بر سر آدم می آورد
هیچ گاه دست به این چنین اختراعی نمیزد!
البته که عکس های تو جان دارند!
این را حال پریشان من میگوید
وگرنه هیچ دیوانه ای
صفحه ی موبایل را نمیبوسد و در آغوش نمیکشد
(روزت مبارک پدر آسمانی ام )


عکس نوشته به نام پدرم.تصویر پروفایل مخصوص روز پدر فوت شده

دلنوشته روز پدر برای پدران فوت شده + عکس نوشته


نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir


سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت


من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت


نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir

پدر آسمانی ام :


روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد!


و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.


مثل آن روز که می آمدی از دور دریغ ! دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید .


نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir


آه ! یک سال گذشت


یکسال است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارش، سپری


 می کنیم و در نهایت ناباوری، باورمان شده که او دیگر نیست،


 دیگر نمی آیدو دیگر نباید منتظرش باشیم، دیگر آن شمع فروزان را


نمی بینیم ولی  همچنان  طنین صدای دلنشینش در گوش ما و مهربانیش 


در قلب ما و زیبایی چهره اش در یاد ماست 



نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir

پدر جان :


در این یک سال روزها را چه غریبانه به شب رساندیم، فریاد را در سینه


 خفه کردیم  و اشک را خوراک روز و شب کردیم .


چه سخت است در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن و تکیه‌گاهی مطمئن را از دست دادن .


                            نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir

پدرم :


چه آرام و بی صدا ما را تنها گذاشتی و ما چه بی قرار و ناباورانه دلمان تا ابد


همیشه  هوای آغوش گرم و پر مهرت را خواهد کرد و دلتنگ لحظه‌های با تو بودن خواهیم بود.


نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir


پدر جان : می‏ ستایمت که رونق کوچه‏ های سردسیر وجودم هستی؛

 آن‏چنان که آفتاب، رگ‏های سپید قطب را. بی‏ تو، بن‏ بستی می‏شوم

 در هزار توی ، رنج های خویش .


نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir


تقدیم به پدری که ندارم

 

میان تمام نداشتن ها دوستت دارم

 

شانس دیدنت را هر روز ندارم

 

ولی دوستت دارم

 

وقتی دلم هوایت را میکند

 

حق شنیدن صدایت را ندارم

 

ولی دوستت دارم

 

وقت هایی که روحم درد دارد

 

و میشکند شانه هایت را

 

برای گریستن کم دارم


نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir 

نتیجه تصویری برای سالگرد فوت پدر site:toptoop.ir 


نازنین پدرم :


فقط خدا می داند که این یکسال را چگونه گذراندم و چه ها کشیدم

کاش در نبودنت مرهمی داشتم  و سنگ صبوری شاید که میتوانستم این درد را

تسکین  و به پیشنهاد پزشک و مشاورم در سوگت دوازده ماه  ابقاء نباشم .

تمام پنج شنبه های این یکسال رو به یادت حلوا پختم و خیرات کردم

تمام پنج شنبه های دلتنگی رو تنهایی و با چشمان اشکبار سپری کردم

پدر : انقدر دلم از عالم و آدم گرفته و به درد آمده که دیگر

 احساس و عاطفه در وجودم مُرده

کاش بازخورد تمام یکرنگی ها و دلسوزی ها و همراهی هایم رو میگرفتم 

کاش جواب اون همه صداقت و عاطفه بدون چشمداشت با خلق الله را

لااقل در این غم تنها از همون خلق الله میگرفتم و تنها رها نمیشدم .

عادتا هرگز دوست و آشنا و حتی غریبه ای را در این نوع سوگ رها نکردم

 چون واقف بودم در این شرایط تنها یک مونس و همراه و همدل میتواند
 تسکین آلام باشد و مرهمی بر دل داغدار هر انسانی

در میان همه ی آدم های اطرافت که صرف دلسوزی و ترحم کنار آدم هستند

 شاید فقط تنها یکنفر حضورش ضروری باشه  و تسلی بخش دل تنها و غمدیده

به این گمان همیشه کنارانسان های داغدار اطرافم بودم و .

اما خودم خودم در بدترین شرایط

 تنها نبودم

 اما تنها بودم و کسی که باید می بود ، نبــــــود

و این نامهری را کنار غصه ی نبودنت تا ابد حفظ خواهم کرد بابا

 و هرگز به ورطه ی فراموشی نخواهم سپرد .


28 فروردین سالگرد درگذشت پدر نازنینم

دیدار به قیامت بابای مهربونم

دیدار به قیامت مخاطب خاص

خدانگهدار صحیفه ی نور دوست داشتنی ام



آخرین جستجو ها

worlforbuddfort ᗷᒪᗩᙅḰ & ᙡᖺᓮ♈ᗴ عصرشبکه sterrafgoodgprer کفش کتونی نیم بوت اسپرت زرد طلایی صورتی بنفش نارنجی قزمر 2020 patpoireme1988 buchsjactanews ❤_¸¸_✿سرخ پوشان❤_¸¸_✿ reaviwhitma حج رحمت